شش ماهگی ناز گلم
دل نوشته ای برای نفسم آوینا
فرزندم
من مادرت هستم
من با عشق،با اختیار ،با آگاهی تمام پذیرفته ام که مادرت باشم ...
تا بدانم خالقم چگونه خلوقش را دوست میدارد،
هدایت میکند و در برابر خواسته های تمام نشدنی اش لبخند میزند و در آغوشش می گیرد
من یک مادرم،هیچ کس مرا مجبور به مادری نکرد...من به اختیار مادر شدم
تا بدانم معنی بی خوابی های شبانه را، تا بیاموزم پنهان کردن درد را پشت همه حجم سکوتی که گاه از خود گذشتگی نامیده می شود...تا بدانم حجم لبخند کودکانه ات می تواند معجزه زندگی دوباره ام باشد ...
من نه بهشت می خواهم نه آسمان نه زمین ...بهشت من زمین من و زندگیم نفس های آرام کودکی توست که در آغوشم رویای آرزوهایت را می بینی...
من هیچ نمی خواهم هیج
هیچ روزی به من تعلق ندارد همه روزها ساعت ها و ثانیه های من تویی و من دست کودکیت را میگیرم تا به فردای انسانیت برسانم که این رسالت من است به تو و هیچ منتی منتی از من برای تو وارد نیست که من با اختیار
این دنیا خوانده ام