25 ماهگی نازنینم
تو بیست وپنجمین ماه زندگیت عزیزم اتفاق بسیار خوب و مبارکی افتاد اونم ازدواج دایی بابک بود همه ما خیلی خوشحال بودیم و تو هم که همش تو عروسی به خودت خوش میگذروندی
امان از بد غذایی تو آوینا خانم
خواب شیرین دخترکم
روز تاسوعا
شبگردی
سد امند در یک روز پاییزی زیبا و ترس آوینا از ایستادن
آماده شدن برای رفتن به بله برون دایی بابک
یه عکس بانمک از آوینا
دایی بابک روز بله برون
خنچه بله برون زن دایی تزییناتش رو مامان آرزو کرده
بدون شرح
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی