آوینای خوشگلمونآوینای خوشگلمون، تا این لحظه: 8 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره
مامان آرزومامان آرزو، تا این لحظه: 38 سال و 1 ماه و 8 روز سن داره
بابا بهرامبابا بهرام، تا این لحظه: 41 سال و 8 ماه و 2 روز سن داره

ترنم زندگیمون آوینا

19 ماهگی آوینا جونم

ای بهار آرزوی نسل فردا دخترم/ای فروغ عشق از روی تو پیدا دخترم از شیطنت های دخترم آوینا جون رفته مهمونی خونه دوستم رعنا جو ن آوینا جون به همراه پسر عمو  دختر عمو هاش استراحت دخترخاله ها تو تخت دلسا گردش بهاری دخترم تو پارک تو راه شمال گردنه حیران  دریای شمال تو شهر آستارا جیب بری دخترم از جیب باباش اینجا  قلعه رود خان هستش هواش یکم سرد و بارانی بود چون ما تو ماه اردیبهشت رفته بودیم اینجا خیس بارئن شده بودیم ...
10 مرداد 1396

18 ماهگی نفسم

میشه اسم پاکتو رو دل خدا نوشت میشه با تو پر کشیدتوی راه سرنوشت میشه با عطر تنت تا خود خدا رسید میشه چشم ناز تو رو تن گلها کشید دختر نازم سفره شام چهارشبه سوری 95 آوینا جون دخترهای خوشگلم در حال تماشای آتیش بازی سفره شب عید ناز گلم ایشالا همیشه تنت سالم باشه سفره هفت سین عید 96 فدات بشم جیگرم کیک تولد خودمه دست بابایی درد نکنه که روز اول عید با زحمت این کیک رو پیدا گرده و خریده   به مناسبت تولد مامان آرزو بابایی زحمت کشیده ما رو بردن غذاخوری ایمانی عکس یادگاری با...
10 مرداد 1396

17ماهگی ناز گلم

فرشته ها همیشه وجود دارن اما بعضی وقتا چون بال ندارن بهشون میگن دختر تولد ثنا جون آوینا جونم رفته کبابی که اصلا هیچی میل نکردی کیک سالگرد ازدواج مامان وبابا فدات بشم که صاحب قلبمون شدی دسته گل خوشگل که بابایی به مناسبت سالگرد ازدواجمون زحمت کشیده بود که منم به عشق ابدیم تقدیم میکنم  حاضرم تمام عمرم را بدهم تا تو بخندی نفسم رستوران آنا یه سنگک کوچولو واسه ناناز مامان آوردن کیک کوچولو که عمو داود برات زحمت کشیده   ...
15 ارديبهشت 1396

شانزده ماهگی پرنسسم

آوینای عزیزم در 15 ماهگی بلاخره افتخاردادن دندوناهاش رو بیرون دادن و منو وباباش رو خیلی خیلی خوشحال کرد خدا رو هزار مرتبه شکر و ماهم در اولین فرصت واسه پرنسسم جشن دندونی گرفتیم  وجشن دندونی پرنسس ماان به روایت تصویر امیرمحمد و آوینا کادو های دندونی آوینا جون آوینا جونم تو رستوران برکه     ...
14 ارديبهشت 1396

15ماهگی نفسم

آوینای نازم ایشالا 150 ساله بشی نفسم واقعا نفسم به نفست بنده عاشقتم برف زیبای زمستانی در شاهگلی با آوینا بافتنی های مامان واسه دلبندم واسه شب یلدای زیباترین دختردنیا یه بافتنی دیگه واسه عشقم عکسهای یلدای آوینا ایشالا هزارن سال  یلدا به سلامتی شب یلدا برایت آرزومیکنم آدم برفی و آوینا تو حیاطمون  آوینا و رها جون ...
14 ارديبهشت 1396

14ماهگی ناناز مامان

آ وینا با رها جون در حال ماشین سواری آوینا جونم اولین قدم هاشو یک آبان برداشت فدای قدمهات بشم رها جون در سس رو بهت داده تو هم با اشتیاق تموم در حال لیس زدن مهمونهای آوینا به ترتیب اسرا-حسنا-دلسا-آوینا آوینا وآرتین جونم  آوینا و رها رفتن دنبال ثنا از مدرسه بیارنش   ...
7 ارديبهشت 1396

تولد یکسالگی دخترم تاج سرم

امروز برایم تکرار آن روز فراموش ناشدنی است... روزی که پلک جهان می پرید,دلم گواهی می داد اتفاقی می افتد ولحظاتی بعد فرشته ای از آسمان فرود آمد در دامان من دنیا صدای گریه کودک را شنید که امروز تنها بهانه برای خندیدن من است... امروز روزی است که تو به دنیا آمدی.... همان روز زیبایی که خداوند مهربانم با تمام عظمتش به زمین لبخند زدو بهار را به یمن حضورت به ما بخشید آوینای زیبا من دخترکم می خواهم امروزم را فقط به تو فکر کنم به زمانی که چشم گشودی و آغوش زمان ضربان قلبم را با تو یکی نمودو دنیایم با تو آغاز شد و به یمن حضور تو من مادر نام گرفتم دخترم دنیای من امروز برای من فقط یک روز تولد معمولی ...
9 آبان 1395

یازده ماهگی ناز نازی من

  آوینای من بی اندازه دوستت دارم یازده ماهگیت مبارک دخترم من با مامانی خودم هروز میریم پارک خیلی خوش میگذره  عروسکم رفته عروسی  بازم دعوتم عروسی من و بابا تو شهر بازی من و مامانم رفتیم شرکت دایی بابکم ,دایی جون از دیدن من خیلی خوشحال شده بود من و دلسا جون   ...
9 آبان 1395