آوینای خوشگلمونآوینای خوشگلمون، تا این لحظه: 8 سال و 8 ماه و 4 روز سن داره
مامان آرزومامان آرزو، تا این لحظه: 38 سال و 1 ماه و 20 روز سن داره
بابا بهرامبابا بهرام، تا این لحظه: 41 سال و 8 ماه و 14 روز سن داره

ترنم زندگیمون آوینا

21 ماهگی جیگرم

دخترم وقتی که به تو نگاه میکنم نمیتونم وجود خدا را منکر بشم آخه فقط خدا میتونسته موجودی رو به زیبایی و حیرت انگیزی تو خلق کرده باشه دلسا جون وآوینادر شهر بازی آوینا جون تو راه آهن رفته گردش اینجا رفته بودیم موزه قاجار جای بسیار زیبایی بود تو راه اهر یه شام خوشمزه تو ساندویچی آوینای من بعد از حمام و اینم یه روز بد که استخوان پات ترک برداشته و گچ گرفتن من نمیدونم کجا ترک برداشته صبح پات ورم کرده بود بردیم دکتر گفت مثل اینکه شکستگی داره نمیخوام ادامه بدم و بنویسم ناراحت میشم بالاخره 2 هفته تو گچ موند ...
21 بهمن 1396

20 ماهگی نفس مامان

دختر دلبندم عزیزکم روز به رئز داری شیرین تر میشی فدات بشم عزیزم آوینا جون تو شهر بازی فدای اون ژستت بشم اینجا خونه آنا هستش خیلی گلهای خوشگلی بودن منم حیفم اومد اونجا عکس نندازم آویناجونم عاشق این عروسکشه همیشه پیشش نگه میداره عزیزکم داره میره پیش آتا جونش تازه رسیدیم خونه آتا تو اهر شما هم داری استراحت میکنی اینم یه عکس سه نفری تو طبیعت زیبای اهر آوینا و آتا عکس دسته جمعی با زن عمو راحله و آتا وهستی سفره افطاری خونه آنا نمونه ای...
20 بهمن 1396

19 ماهگی آوینا جونم

ای بهار آرزوی نسل فردا دخترم/ای فروغ عشق از روی تو پیدا دخترم از شیطنت های دخترم آوینا جون رفته مهمونی خونه دوستم رعنا جو ن آوینا جون به همراه پسر عمو  دختر عمو هاش استراحت دخترخاله ها تو تخت دلسا گردش بهاری دخترم تو پارک تو راه شمال گردنه حیران  دریای شمال تو شهر آستارا جیب بری دخترم از جیب باباش اینجا  قلعه رود خان هستش هواش یکم سرد و بارانی بود چون ما تو ماه اردیبهشت رفته بودیم اینجا خیس بارئن شده بودیم ...
10 مرداد 1396

18 ماهگی نفسم

میشه اسم پاکتو رو دل خدا نوشت میشه با تو پر کشیدتوی راه سرنوشت میشه با عطر تنت تا خود خدا رسید میشه چشم ناز تو رو تن گلها کشید دختر نازم سفره شام چهارشبه سوری 95 آوینا جون دخترهای خوشگلم در حال تماشای آتیش بازی سفره شب عید ناز گلم ایشالا همیشه تنت سالم باشه سفره هفت سین عید 96 فدات بشم جیگرم کیک تولد خودمه دست بابایی درد نکنه که روز اول عید با زحمت این کیک رو پیدا گرده و خریده   به مناسبت تولد مامان آرزو بابایی زحمت کشیده ما رو بردن غذاخوری ایمانی عکس یادگاری با...
10 مرداد 1396

17ماهگی ناز گلم

فرشته ها همیشه وجود دارن اما بعضی وقتا چون بال ندارن بهشون میگن دختر تولد ثنا جون آوینا جونم رفته کبابی که اصلا هیچی میل نکردی کیک سالگرد ازدواج مامان وبابا فدات بشم که صاحب قلبمون شدی دسته گل خوشگل که بابایی به مناسبت سالگرد ازدواجمون زحمت کشیده بود که منم به عشق ابدیم تقدیم میکنم  حاضرم تمام عمرم را بدهم تا تو بخندی نفسم رستوران آنا یه سنگک کوچولو واسه ناناز مامان آوردن کیک کوچولو که عمو داود برات زحمت کشیده   ...
15 ارديبهشت 1396

شانزده ماهگی پرنسسم

آوینای عزیزم در 15 ماهگی بلاخره افتخاردادن دندوناهاش رو بیرون دادن و منو وباباش رو خیلی خیلی خوشحال کرد خدا رو هزار مرتبه شکر و ماهم در اولین فرصت واسه پرنسسم جشن دندونی گرفتیم  وجشن دندونی پرنسس ماان به روایت تصویر امیرمحمد و آوینا کادو های دندونی آوینا جون آوینا جونم تو رستوران برکه     ...
14 ارديبهشت 1396

15ماهگی نفسم

آوینای نازم ایشالا 150 ساله بشی نفسم واقعا نفسم به نفست بنده عاشقتم برف زیبای زمستانی در شاهگلی با آوینا بافتنی های مامان واسه دلبندم واسه شب یلدای زیباترین دختردنیا یه بافتنی دیگه واسه عشقم عکسهای یلدای آوینا ایشالا هزارن سال  یلدا به سلامتی شب یلدا برایت آرزومیکنم آدم برفی و آوینا تو حیاطمون  آوینا و رها جون ...
14 ارديبهشت 1396